قهوه ایسم
تمام رنگ هایی که می شناسی را با هم قاطی که کردی ته ته تهش تو می مانی و قهوه ایسم
۱۳۹۰ فروردین ۸, دوشنبه
در آینه هم تویی
تمام چیزهایی که مرا یاد تو می اندازد را
به آب خواهم داد
می دانم می میرم
می دانم شنا بلد نیستم
تو بار امانت سنگین تری بودی که هیچ کس توان رد کردنش را نداشت
خورشید
در نبودت امروز هم طلوع کرد
انگار
کائنات نمی خواهد رفتنت را باور کند
پستهای جدیدتر
پستهای قدیمیتر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات (Atom)