۱۳۸۹ دی ۴, شنبه

زبان اين تاريكي را نمي فهمم

بوق
بوق
بوق
...
..
.
دستم را بگير و مرا از زندگي رد كن

۲ نظر:

آرش آهمند گفت...

داشتم به اون خطها عادت می کردم
حالا نمی شد ادامه می دادی ؟

سالهاست پراغ عابرپیاده این محله خراب شده . پلی هم نداره
زیرگذرش رو هنوز کلنگ نزدن
بیا با هم رد شیم !!!

نوشین گفت...

این خط های عابر پیاده
چه بی سمت و سو
مرا می برند
هیچ کس نمی داند
تو کجایی!